غزلی برای استاد شکوهی
شکوه شعر خراسان
سیاهی های مویت را به دست بادها دادی
غزل گفتی وشوری به دل فریاد ها دادی (1)
تخیل می چکد از خامه ات ای شاعر شیرین
بهانه دست خسروها و یا فرهادها دادی
کمی لبخند همراهت همیشه بود و من دیدم
که آن را چون چراغی به شب غمزادها دادی
تو در زندان تنهایی قناری می سرودی مرد
تو آن را هم برای نرمی جلاد ها دادی
تو را آیینه ها با سرمه ای در دست می دیدند
عجب تصویر زیبایی تو به صیادها دادی
چو شب بوها برای شعر عطری جانفزا داری
تو با شعرت شکوهی به شب خردادها دادی
زمستان بود و برفی روی موهای تو باریدست
سیاهی های مویت را به دست بادها دادی
1-فریاد نوعی آواز محلی می باشد
مجتبی اصغری فرزقی (کیان)
بوسه می خواهم من از آن گونه های روشنش
دادی ,تو ,ها ,ای ,شب ,فریاد ,بود و ,ها دادی ,ای شاعر ,شاعر شیرین ,به شب
درباره این سایت