محل تبلیغات شما
 

رد سرخی مانده از آن بوسه ها بر گردنم
آتشی افتاده از این کار در پیراهنم

گر نبازم جان برایت گر نمیرم پیش تو
پووچ مُردم .پس نبوده حاصلی از بودنم

آن چنان حالم خرابست از فراغت .بعد مرگ
در وفاتم دوست هم می گریدو .هم دشمنم

مرگ را گفتم به آرامی بیاید پیش من
جز توکس را نیست لازم موقع جان کندنم

وقت غسلم گفته ام کافور لازم نیست چون
مانده از قبلا هنوزم عطر دستت بر  تنم

مجتبی اصغری فرزقی (کیان)

بوسه می خواهم من از آن گونه های روشنش

تخیل می چکد از خامه ات ای شاعر شیرین

یا حضرت ثامن گلاب از قمصر آوردم

پیش ,گر ,جان ,هم ,بیاید ,لازم ,گفتم به ,را گفتم ,آرامی بیاید ,بیاید پیش ,پیش من

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها